من و تو
بـبـیـن دخـتـر خـانـوم. . . .
دو شنبه 2 آذر 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 16:34 :: نويسنده : محمد
یه دختــــــــــرم•••
دو شنبه 2 آذر 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 16:13 :: نويسنده : محمد
خدا: چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده ملائکه: خداوندا ۲بار او را بیدار کردیم اما باز خوابید
خدا: در گوشش بگویید خدا منتظر توست
ملائکه: باز هم بیدار نمی شود
خدا:اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است.ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا میشود
ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا:او جزء من کسی را ندارد….شاید توبه کرد….
خدا: بنده من هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری!!!
خدایا فقط خودتو دارم ها یادته گفتی هر دونه اشکت دنیاتو عوض میکنه اما نمیخوام اشک بریزم یک شنبه 1 آذر 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 21:11 :: نويسنده : محمد یک شنبه 1 آذر 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 21:1 :: نويسنده : محمد یک شنبه 1 آذر 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 21:0 :: نويسنده : محمد خیلی قشنگه....
پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند
که او هم در زندان بود .
من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".
ساعت ۴ صبح فردا مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش
نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟
پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".
نکته:
شنبه 30 آبان 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 15:10 :: نويسنده : محمد شنبه 30 آبان 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 15:10 :: نويسنده : محمد شنبه 30 آبان 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 15:8 :: نويسنده : محمد شنبه 30 آبان 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 15:7 :: نويسنده : محمد
ﻋﺸــــﻖ ﻫــﺎﮮ ﺍﻣــﺮﻭﺯﮮ ﯾـﻌـﻨــﮯ ،
ﺩﻭﺳﺘـــ ﺩﺍﺷﺘـــﻦ ﮐـﺴــﮯ ﮐـﻪ ﻣـــﺎﻝ ﺗــﻮ ﻧـﯿـﺴـﺘــــ . . .
ﻧــﻪ ﺍﯾﻨﮑــــﻪ ﻧﺒﺎﺷـــــﻪ . . .
ﻫﺴـــﺖ ﻭﻟــﮯ ﻫﻤـﯿﺸــــﻪ ﺩﻧـﺒــﺎﻝ ﯾﮑــﮯ ﺑـﻬـﺘـﺮ ﺍﺯ ﺧــﻮﺩﺗـــِـﻪ . . . ﯾـﻌـﻨــﮯ ﺍﯾـﻨـﮑـﻪ ﺗــﻮ ﺑـﺎ ﮔـــﺮﯾـﻪ ﺍﺵ ﮔــﺮﯾـﻪ ﮐـﻨـــﮯ ﻭﻟــﮯ ﺍﻭﻥ . . .
ﻭﻗـﺘــﮯ ﻣﺸﮑــﻞ ﺗــﻮ ﺭﻭ ﻣﮯ ﺑـﯿـﻨـــﻪ ﻣـﯿـﺸـــﮯ ﺳـــﻮﮊﻩ ﺧـﻨـﺪﻩ ﺍﻭن ﺩﻭﺳﺘـــﺎﺵ (دختر خالش). . .
ﯾـﻌﻨــــﮯ ﺧـﻮﺩﺗــﻮ ﺯﻧـﺪﮔـــﯿـﺘﻮ ﻭﺍﺳــﻪ ﮐـﺴـــﮯ ﺣـــﺮﻭﻡ ﮐﻨـــﮯ ،
ﮐﻪ ﻭﺍﺳــﺶ ﻫﯿـــــﭻ ﺍﺭﺯﺷـــﮯ ﻧــﺪﺍﺭﮮ . . . ﯾﻌﻨﯽ ﺗﻨـــــــﻬـــــــﺎﯾـــــﮯ . . .
ﻋـﺸـــــﻖ ﻫـﺎﯼ ﺍﻣــﺮﻭﺯﮮ ﯾـﻌـﻨـﯽ : ﭘـــــﻮﭺ !
شنبه 30 آبان 1394برچسب:جملات عاشقانه، منو تو, :: 15:6 :: نويسنده : محمد پيوندها |
||
![]() |